Thursday, March 25, 2004

نوروز، يادگاری از زمانی که ايرانيان عرب نبودند!!!

Wednesday, March 17, 2004

برگرد...خواهش می کنم بـرگـرد...
و ای انسان، آيا نمی داني که پروردگارت به سختی های اين جهان آگاه است؟
- کاش می شنيدم، که برمی گشتم...
و ای انسان، آيا نمی داني که پروردگارت به سختی های اين جهان آگاه است؟
ولی آندو آنقدر دور شدند، که بـاد هم صدا را به آن مسافت نمی بَِرَد
و ای انسان، آيا نمی داني که پروردگارت به سختی های اين جهان آگاه است؟

ماه! تو چرا کچَلی؟

Saturday, March 06, 2004

دوستای جديد با وفان و بس

Wednesday, March 03, 2004

"برای زندگی من يک بهانه کافيست
و برای مرگم، ترس نبودن بهانه..."

می گفت: نبودن لباش روی لبهام ديوونم می کنه.
می گفت: وقتی ديوونه می شم نفسم بالا نمی آد.
می گفت: اگه ديدی خبری ازم نمی شه،
تو بدون که چی به سرم اومده. فقط خودت بدون...
چند روزی هست که خبری نمی آد...
تو ازش خبری نداری؟

Tuesday, March 02, 2004

تو عشق منی، مگه نه؟
-اوهوم!
پس واسه همينه که اينقدر دوست دارم!!!



Monday, March 01, 2004

جای سهراب چه خالی...
18خداوند فرمود:«شايسته نيست آدم تنها بماند. بايد برای او يار مناسبی به وجود آورم.»...
....
21آنگاه خداوند آدم را به خواب عميقی فرو برد و يکی از دنده هايش را برداشت و جای آنرا با گوشت پر کرد،22 و از آن دنده زنی سرشت و او را پيش آدم آورد.23 آدم گفت:
«اين است استخوانی از استخوان هايم
و گوشتی از گوشتم.
نام او "نسا" باشد،
چون از انسان گرفته شد.»
24 به اين سبب است که مرد از پدر و مادر خود جدا می شود و به همسر خود می پيوندد، و از آن پس، آن دو يکی می شوند.*
______________________
*کتاب مقدس، عهد عتيق، آدم و حوا


پی نوشت: خدا هم می دونست چی برا آدم خلق کنه که درست و حسابی بندازتش تو درد سر!!!

چشم من مست شد از ديدن روی چو مهش///گوش من مست ز آوای خوش و داد و دمش
ای خدايا تو بگو راه و روش را تا که زود///من ببوسم همه را هم لب و لعل و دهنش
هر دَمَم در هوس و تاب و تبِ يک آرزوست:///ديدن رويش و بوسيدن موی سيهش
تا که روزی به مدد ها که کنی باده بدست///مست و ديوانه شوم نز مِی و از بوی تنش
نذر کردم به خدا از دل و جانم همه را///تا که روزی شود آغوش من آرامگهش


اواخر آذر ماه، سال يکهزار و سيصد و هشتاد و دو