Friday, May 21, 2004

می گفت:"من الآن احمقم...عشقش چشمهام رو کور کرده...آره، برای همينم هست که عيباش رو نمی بينم! چيه؟ چرا اينطوری نگام می کنی؟ اينا رو خودت هم که بهم می گفتی...من...چشم و گوش بسته دارم بيگدار می زنم! آره، آره...حرفای تو رو هم نمی شنوم...واسه همينه ديگه...واسه اينه که احمقم...نبودما...بودم؟"
--
زرنگ شده نه!؟

Thursday, May 20, 2004

يکی به اين جمهوری اسلامی بگه پاشو از رو خرخره ام برداره که لااقل بتونم يکم حرف بزنم!

Saturday, May 01, 2004

يه سوال بپرسم؟
چرا هيشکی منو دوست نداره!؟