Monday, November 10, 2003

منم آن شاه جهان مهتر شيرين سخنان
بهتر ايزدِّ منان، می دهدم قدرت و جان
-
هر سخنم دُرِّ گران، جان و تنم آب روان
يار من صاحب قران انديشه هايم جاودان
-
هر بار گردانم زبان آتش زنم بر روح و جان
لرزان شوند دريا دلان، هم صوفيان هم عارفان
-
ای عاشقان ای عاشقان، روی زمين يا آسمان
توی جهان يا لامکان، از من شنو پند گران
-
با من بيا، با من بيا، با من بيا، با من بيا
با من بيا شعرم بخوان، با من برو با من بمان
-
ای عاشقان ای عاشقان، با من بيا، با من بيا
با من بيا در ابتدا، در انتها يا در ميان
-
تا آسمان تا آسمان، بگذر زاين خواب گران
با من بيا، با من بيا تا آسمان تا آسمان
-
چشمان تو، چشمان من، افکار سرگردان من
ايمان و امکان و مکان در نيمه ی پنهان من
-
می کند آراسته به خون، می بردت سوی جنون
کوه گردد سرنگون از ديدن جانان من
-
ما می دويم، سويش رويم، ديوانه ی بويش رويم
با دست و بازويش رويم، سرمست تا کويش رويم
-
هستیٌِ هر هست است و ما، تا ديدن رويش رويم
تهران، 16/8/82

0 Comments:

Post a Comment

<< Home